راستش را بخواهی من به شب های عید حساسم!

به هر شبی که بهانه ای در آن باشد برای بیشتر عاشق بودناما نمی دانم چرا در تمام این سال ها هیچ عیدی نبوده که من در آن شاد باشم و یا کسی مرا دوست داشته باشد و برای من در آن شب خاطره بیافریند.

نمی دانم چرا باید به این شب های عیدی که تنهایی به سر می شوند.در ناراحتی حتی به سر می شوند و هیچ کس شادی نیافریند.عادت کنم.

نمی دانم مگر چقدر کار سختی است ؟ مگر چه می شود ؟ مثلا بیایی و روبه روی کسی که دوستش داری بنشینی و بگویی امشب شب توست و میخواهم امشب بیشتر تو را در اغوش بکشم.بیشتر می خواهم عاشق تو باشم .یا می خواهم امشب یک ساعت فقط و فقط برای تو وقت بگذارم.

نمی دانم از کی ادم ها اینقدر بی حواس و بی توجه شدند.از کی این قدر دریغ کرده اند مهربانی شان و چیز های کوچکی که حتی هزینه ای ندارد.

راستش را بخواهی ادم از کسی که بیشتر دوستش دارد بیشتر توقع دارد

چه بگویم! فقط امیدوارم که در حق دیگرانی که دوستم دارند هیچ وقت بی توجهی نکنم .هیچ وقت نادیده نگیرمشان و هیچ وقت از کمترین ها دریغ نکنم.

کاش می شد دمی بیاسایم .دمی تو مرا بخواهی و من در کنار تو زیست کنم .

بیایی و بگویی امشب ده دقیقه برای تو ام .

بیایی و .

دلم برایت تنگ است اما پر از گلایه ام از تو .

و دلم می خواهد برای مدت طولانی ای نباشم

تو می گویی مرا دوست داری و می خواهی ام! اما .اما چرا گاهی این دوست داشتن ها گم می شود؟

من توان ندارم .توان تنفس در این هوای مه آلودی که نمی دانم تو کجایی و چرا با من اینگونه ای .چرا مثل قبل مرا نمی فهمی و حواست نیست ؟

چرا .

نمی خواهم این احساس در من ریشه دار شود که من وسیله ای ام برای ارامش و قرار تو .همیشه باید خوب باشم و مهربان و خوش اخلاق و خواهان تو .و تو مرا در ویترین خودت قرار بدهی و هر وقت خسته شدی و کم آوردی و به هر دلیلی به من نیاز داشتنی بیایی مرا در بیاوری از ویترین و کمی با من بازی کنی و بعد دوباره من بروم توی ویترین.

کاش به این حال من پایان میدادی

دروغ است اگر بگویم امشب منتظر محبت نبودم .یا منتظر تبریک .یا منتظر یک شادی افریدن از تو .دروغ است .من سر تاپا منتظر بودم از تو محبت دریافت کنم .اما محبتی که برای امشب اختصاص یافته باشد.محبتی که فقط و فقط برای من و فقط و فقط برای امشب افریده باشی اش.اما نشد .و من تمام سینه ام درد می کند .چرا که نیاز داشتم تو مرا ببینی نیاز داشتم که برایم .

شب ولادت حضرت زهرا

1399/11/14

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

شب هایی که می توانند بهترین باشند اما همیشه اتفاقی آن ها را خراب می کند...

تو ,نمی ,امشب ,فقط ,مرا ,شب ,نمی دانم ,و فقط ,در آن ,هیچ وقت ,بیایی و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کار تحقیقی رشته حقوق آستان مقدس امامزاده عبدالله موسی الکاظم(ع) nilimall بهسا مگفا بازرگانی شریعتی دکوراسیون منزل و طراحی داخلی 5 نکته جالب درباره ی شهر زیبای استانبول مهدی یاور 313 گروه صنعتی درویش باز سازی ظروف تفلون (اصفهان)